هر سفر یک پنجره

هر سفر، پنجره ای و دریچه ای است که بر زندگی ام می گشایم..

مداری از مبدا خویش ترسیم کرده ام گِردِ کره ی غلتانِ زمین که با نقطه نقطه و میلی متر به میلی مترِ زیبایی ها و گونه گونی هایش بچرخد تا بچرخم …

ردِ پایم را بر خاک و علف و آبِ این دنیا و کُنج و کنارهایش حکاکی کرده و می کنم ؛ ردِ پاهایی که پرچم-نزده هم با همه ی قدم گاه های پیش و پس از خود متمایزند چراکه هر انسان ، موجودیتی یگانه است و قدم گاهش نیز ، زاویه ی نگاهش نیز ، حس و حالش نیز ، مسافر بودن و رهسپاری اش نیز …

در این تکاپوی گشودن دریچه ها ، میان راه های رفته و نرفته ، در کشاکش ترسیم مدارها و حکاکی ردِ پاهایم ، همراهی را یافتم که کلیشه های ” زندگی خود یک سفر است ” و ” سفر ، همسفر می خواهد” را چنان ناب و نوآورانه معنا بخشید که دیگر تمیز دادن من و او از یکدیگر غیرممکن است… سرزمینِ یکدیگر شده ایم … مایی شده ایم که سفر را زندگی می کند و زندگی را از عطشِ سفر کردن خالی نمی یابد …

آن سفرهای رفته و آن مقصدهای لمس شده ، دنیا را در چشم مان کوچک تر نه ، که مدام گسترده تر می کند و هر دقیقه و ثانیه عمر را از دست ندادنی و برلیان-نشان تا پهناورِ رنگارنگ دنیا را وجب به وجب زیر پا بگذاریم…

حالا هرجا که بایستیم و به هر سویی که برویم ، هزاران پنجره و دریچه برای گشودن داریم تا از هر فصل و هر اقلیم و هر منبع انرژی و هر طبیعت و هر آب و هوایی که دلخواهمان است بر خود جاری کنیم … گویی بدون مرز و محدوده ، در بی نهایتی زیست می کنیم که حریم خصوصی مان را نیز نقض نمی کند.

خانه مان ، حالا ، به آفتاب ، به کوهستان ، به اقیانوس ، به ابری آسمان ، به ستاره باران کویر ، به شفق قطبی ، به باران بی امان ، به شرجی و نمناکی ، به حیات وحش امن ، به دهم آلودی لابلای درختان انبوه ، به شنزار ، به آینه ی دریاچه نمک ، به کوچ پرندگان ، به آبشار ، به جلوه ی هزار رنگ صنایع دستی ، به تکاپوی روستا ، به آبشار ، به منظره کشتی های پهلو گرفته ، به اسکله های شلوغ ، به بازارهای محلی ، به کارناوال ها و فستیوال های بومی ، به رنگ های درون و بیرون جعبه های بزرگ مداد رنگی ، به صدای جیرجیرک ها و آواز هَزارها ، به رنگ های گرم و منحصر به فردِ حوضچه های آب معدنی ، به بادهای تند و آرام ، به آتشفشان ، به گندمزارها و جالیزها و شالیزارها ، به گلزارها و باغ های میوه ، به هزاران هزار سرود و موسیقی گوناگون ، به کرور کرور نوای زبان ها و گویش های اصیل ، به رایحه صدها هزار طعم و عطر خوراک و ادویه ، به تمام دنیا پنجره دارد …

کافی است دست مان برای گشودن هر یک از این‌پنجره های خوشبختی فراز کنیم..

نظرات

8 پاسخ

  1. مهدی پارسا عزیز، هر روز در مسیر رفت و برگشت به شرکت با شما همسفر میشم. پادکست ها درست همونجوری که باید باشه هست، در این روزهای سخت کرونایی که تاریخ به واقع متوقف شده و همگی تشنه سفریم چه خوب که این پادکست ها کمی دلمون رو آروم میکنه.
    به امید روز که با شما همسفر بشم.
    برقرار و پرسفر باشید.
    فریبا

    1. سلام و درود. ممنون از این همه لطفی که دارین و انرژی خوبتون. منم بی صبرانه منتظرم که بتونیم همسفر بشیم

  2. سلام خیلی جالب بود و من عاشق سفر و جهانگردیم اما نیاز به تجربیات افرادی شبیه شمادارم کاش میشد اطلاعات بیشتری از شما کسب کرد و‌یا همراه شد
    لطفاا راهنمایی بفرمایید

    1. سلام. در حال حاضر سفرنامه‌های صوتی خودم رو به صورت پادکست با اسم کوله پشتی در سرویس‌های پادگیر به اشتراک میذارم که کمی به روز تر از وبسایت هستند. (pod.link/kooleposhti)
      متاسفانه در حال حاضر به دلیل شرایط موجود سفری انجام نمیدهم. اما سفرهای پیش رو را در وبسایت، اینستاگرام و تلگرام اطلاع رسانی خواهم کرد. به امید سفرهای آینده.

    1. چرا که نه 🙂
      متاسفانه در حال حاضر بخاطر شرایط کنونی سفری انجام نمی‌دهم. اما سفرهای پیش رو رو در وبسایت، اینستاگرام و تلگرام اعلام می‌کنم. (@mehdimparsa)

  3. چقدر از شنیدن قصه سفرنامه هاتون لذت میبرم.حیف که دوتا فرزند کوچک دارم و سفرهای کوله گردی شما رو نمیتونم بیام.اما همیشه به عنوان تفریح سایتتان را چک میکنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *